دریغ از المپیک
اگرچه المپیک چینی ها در پکن و نمایش زیبای رقابت انسان ها با یکدیگر برای کسب برتری ای که نشان از رشد و به کارگیری قابلیت های افراد یک کشور است برای ما دستاورد دندان گیری در کسب عنوان و مقام نداشت اما نشان دهنده تصاویر و برش هایی از واقعیت امروز ایران است که اگر بدون غرض و مرض به آن نگاه کنیم شاید بفهمیم ایراد کار کجاست.
نگاه کنید به روسای فدراسیون های ورزشی ایران که خیلی هایشان با حفظ چند سمت دولتی ریاست فدراسیون هم یدک می کشند و همین امر باعث شده مدیریت ورزش در ایران جزیره ای (قبیله ای) شود و طبیعی است که این روش پاسخگوی احساس نیاز یک ملت به غرور در عرصه جهانی نیست. باقی مدیران ورزش هم یا سیاسی هستند و بویی از مدیریت نبرده اند چه رسد به مدیریت تخصصی در عرصه ورزش و یا از کار افتادگانی هستند که بالاخره باید باشند دیگه!
حالا بگذریم اصولا از نحوه حضور ایران در این المپیک و گاف هایی که بیان آنها واقعا سر آدم را درد می آورد.
طبق عادت مالوف این چند وقته گناه بی لیاقتی مدیریت ورزش ایران به گردن زمین کج و ورزشکار مریض و البته رسانه های پدرسوخته است که کاری جز زخم زبان زدن و خورد کردن اعصاب نازنین آقایان بلد نیستند.
حالا باز خدا پدر یزدانی خرم را بیامرزد که اعلام کرده که آقا همه توان ما همین بود و ما فهمیدیم که هیچی نیستیم و باید بریم کار کنیم تا یاد بگیریم.
آری کار باید دست کاردان باشد. از میدان ورزش گرفته تا میدان سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع.
بحث این جاست که آقایان این قدر بی اعتماد و عصبی اند نسبت به گذشته که اکنون ملاک مدیریت ها نه تعهد است و نه تخصص! ملاک این است که شما را بشناسند و بدانند که علیه شان حرف نمی زنی و عمل نمی کنی. همین کافی است بقیه اش هم خب یک جوری بالاخره راست و ریست می شود. البته این موضوع مال حالا نیست حداقل این روش و روحیه بیش از 1000 سال در ایران قدمت دارد. بیایید فکر کنیم ببینیم کجاییم و می خواهیم کجا برویم و از کجا و چگونه؟
کلمات کلیدی :
» نظر